واقعا نمیدونم چه مرگمه .دارم وبلاگ یه دختر دانش آموز تجربی رو میخونم .که اوایل با عشق آتشین ،( آتشین یعنی آتشین ها ) نسبت به همکلاسیش که یه دختر یحتمل خودشیفته ی بسیار خوشگله ،شروع کرد به پست نویسی. بعدش عشقش فرو نشست و تبدیل به تنفر شد. ادبیات سایه رو بخاطر داستانک نویسی ام تعقیب میکنم.دارم تو ذهنم داستان و طوری میچینم که تهش به "عشق به همجنس بد است " ختم نشه ،بلکه به" عشق ممکن است خودش را از هر دریچه ای وارد قلبت کند ، مراقبتش کن و کاری به معشوق نداشته باش" هدایت میکنم .پیشنهادی دارین اعزا؟
چون آدرسش در وبلاگ دوستان هست ،معرفیش میکنم .اما توصیه نمیکنم بخونیدش.برای سن شما سالمندان خوب نیست .رمانشو که حاصل ذهن منه بخونید 🤣 ( با لحن اون گوساله تو تبلیغ "رمانش خوشمزه تره " بخونید)
https://1sayeh25.blogfa.com
اینجا خلاصه ای از حالاتمو مینویسم. قرار نیست تعهدی به هیچ رسم و آیینی داشته باشه.همونطور که غیر متعهدانه است بشدت متغیر هم هست.آدمیزاده، با کلی حال متنوع دیگه...