دیشب بعد از مدتها خواب مشهدو دیدم، مادربزرگ خدا بیامرزم و بردیم بیمارستان برای عملش و من کنارش هستم.اما توجهم فقط به پنجره ی بسیار مرتفع بیمارستانه و سعی میکنم از بین هزاران ساختمان و خانه های بلند و کوتاه مشهد ، گنبد و بارگاه مولایمان علی بن موسی الرضا ع رو پیدا کنم.

خیلی تلاش کردم بنظرم دیدمش ولی فقط اشک بود که جلوی دیدگانم بود.من دلتنگی مفرطم را می‌دیدم و ناتوانی آغوش گرفتن حرمش را.

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ع

پ.ن این پست نوشته شد با اشک ،در حال خونه تکونی