امان از ضمیر ناخودآگاه
یک بخش از خوابهام به فردی اختصاص داره که در واقعیت و زندگی روزمره، یک ایپسیلون هم بهش بها نمیدم
اونم پسرخالمه. خواستگار دوران مجردی ام. اصلا و ابدا فکر و منش و زندگی و اهدافشو قبول ندارم.تاکید میکنم هیچ جوره قبولش ندارم.
اما در خوابها ، بنابر دولت تدبیر جناب ضمیرناخوداگاهم.
همیشه تو خواب ،ولع علاقه و عشق بهش دارم و اونم اومده خواستگاریم و میخواد عقدم کنه و ببرتم.
و تصور کنید وقتی از خواب پا میشم ،قیافم چه شکلیه و چی میگم به خودم
غالبا جملات اینهاست.
لعنت بهت پسرخاله
من چه مرگمه ،این چه سمی بود
خدایا توبه
قیافه ام هم اخمالو و درهم .
لابد پسرخاله ، نماینده ی همه ی احساساتیه که دلم میخواست تجربه نکنم و تجربه کردم.امان از این ضمیرناخوداگاه
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۴ ساعت 13:49 توسط رضوان
|